۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

معجزه

سلام .... خیلی خوبه آدم به معجزه معتقد باشه آروم میشه اما بدیش اینه که بیشتر وقتا اتفاق نمی افته...:دی....پشتکار داشتن اینقدرررررررررررر خوبههههههههه.........ا

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

من هستم

سلام...
بازم اومدم باهات حرف بزنم .....راستش 2 روز دیگه امتحان دارم دست و دلم به نوشتن نمیره اما نگران نباش....کلی ایده برات دارم ایشالا بعد ار کنکور از شرمندگیت در میام

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

تجربه

سلام.....
حس میکنم بزرگتر از اینم که کنکوری باشم اما کنکوری ام.....تجربیاتی که فقط تو ذهن مرور میشه و گاهی به کسی انتقال داده میشه و خیلی وقتا خودم نیاز دارم بشنومشون....
خیلی هنر میخواد که آدم نگذاره روزمرگی های اطرافش انگیزه هاش رو کمرنگ کنه.....

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

عصر مرّگی

بارون شدید......هوای تاریک.......درس ها هم که انگار روز به روز بیشتر میشن.......3 ماه دیگه مونده

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

شب

بی خوابی.....بدخوابی......افکار درهم.....چه شود و نشود ها......چیزی سخت تر از کنترل فکر وجود داره؟

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

باز هم سلام

سلام
مدت هاست که از افتتاح اینجا می گذره بنا به دلایلی نشد بیام.اما همون انگیزه ساخت این وبلاگ منو به اینجا کشوند.سعی میکنم بخش قابل بازگو کردن زندگی و تجربیاتمو اینجا ثبت کنم.
تا بعد

۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه

شروع شد

سلام به تو و به روزی که واسه خوندن این حرفا به اینجا اومدی.احساس میکنم هر آدمی ممکنه تو روزمرگی هاش یادش بره چی بوده و چه کارایی انجام داده. لحظه های خوب و بدش، آدم هایی که باهاشون بوده و به عبارتی بخشی از سرگذشتش رو فراموش کنه. میخواهم همیشه یادم بمونه از اینجا به بعد زندگیم به چه مسائلی گذشته. از چه چیزایی شاد شدم و از چی ناراحت شدم. میخوام یادم بمونه تو هر دوره از زندگیم چه چیزایی برام مهم بوده و چه دلایلی واسه کارام داشتم. خوشحالم که تجربیاتم رو جلو چشمام میگذارم
...
خدایا بابت همه چیزایی که بهم دادی ازت ممنونم
...