۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

تولد

سلام
چه حال خوبیه این روزای قبل از تولد. آدم انگار واسه خودش اهمیت بیشتری قائل میشه. من که هر سال واسه خودم هم هدیه میخرم هم گردش میرم .
تولد هم جزو اون دسته روزاییه که من تصمیمای خوبی میگیرم و تا چند وقت کیفیت زندگیم بالاتره بعد نمیدونم چطور باز پر میشه از روزمرگی.
یکی از مهمترین تصمیماتی که واسه تولدم گرفتم اینه که امسال شاد و مفید زندگی کنم. از تمام شرایطی که توش قرار میگیرم لذت ببرم و واسه روزای بهتر برنامه ریزی کنم. خلاصه خودآزاری با فکرای آزاردهنده ممنوع :دی
گشنمه.....
بعد از ناهار میام....

اوووووووووووووومدم.....

دارم فکر میکنم علاوه بر خاطرات هر روز هر چی از گذشته به یادم میاد رو هم بنویسم. یکی از جالب ترین چیزا نوع رفتار مردم اینجاست :

یادمه وقتی کنکور قبول شده بودم و خوشحال و سرمست از اینکه یه مهندس شریفی توپ میشم و همه عالم میخوان برام تعظیم کنن و .... خلاصه از این تفکرات و شادی های خام کودکانه، یکی از اهالی محل وقتی از بابا شنید من مهندسی قبول شدم گفت: ( با لحن دلسوزی نما) اشکال نداره، به هر حال استعدادها فرق میکنه، حالا دکتری نشد، مهندسی. دخترن، مهم اینه که خوشبخت شن !(یارو فکر کرده هر کی پزشکی قبول نشه میره مهندسی!!) :دی

یکی دیگه با شادی داشت میگفت که نوه اش هم مهندسیه ! بعدها متوجه شدم صرف نظر از اینکه چه نوع مهندسی بخونی واسه اینا دیفالت اینه که مهندسی=مهندسی کشاورزی!! :دی

واسه تبریک عید که میان جمله های از پیش تعیین شده میگن صرف نظر از اینکه صدق میکنه یا نه! مثلا به مامانم میگن : خوشته وچه عروس همره عید بکنی(یه دعای خیره مثلا.ایشالا پسرت دوماد شه با عروستون مراسم عید بگیرین) مامان من فقط 2تا دختر داره!!! :دی


هیچ نظری موجود نیست: