۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

امان از دهن لق

یکی از هم اتاقی های عزیز سال آخرم دختری از سپاهان شهر اصفهان بود ( بر عکس اون یکی هم اتاقی اصفهانیم که مال شریف واقفی بود و شدیداٌ بصورت غیر منطقی خالی می بست و به شعور شنونده توهین میکرد و بسیار مرموز بود این سپاهان شهری اصلا تودار نبود هر چیزی در مورد خودش یا دیگران اگه میدونست به همه میگفت. ایراد عمده این یکی حسادت توام با دهن لقی اش بود) عمراٌ اگه ما تو اتاق از دختری تعریف میکردیم و این یه "اما" بهش اضافه نکنه!!
نمیدونم امسال چه اتفاقی افتاد و خدای نکرده کی پشت سرم ازم تعریف کرد که این عزیز دل!! که از قضا هم اتاقی امسال همشهریم شده باز از اون "اما"هاش رو کرد و از اونجایی که "اما"ی مربوطه شوکه کننده بوده شنونده ها رو برانگیخته که از خودم در مورد صحت و سقم قضیه بپرسن.
منم کوتاهی نکردم و جهت تخلیه کلیه احساسات منفی که این چند وقت توم جمع شده بود یه نخودچی خورون حسابی با دوست صمیمیم که اونم دل پری از ایشون داشت راه انداختم و الان دیگه حرص نمیخورم فقط میگم امان از دهن لق!! :دی

هیچ نظری موجود نیست: